سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 88 شهریور 18 , ساعت 3:14 عصر

یکی از یاران پیامبر صلوات الله علیه و آله از این که گرفتار گناه می شود به پیامبر صلوات الله علیه و آله گلایه برد و خواستار راهنمایی آن حضرت شد. پیامبر صلوات الله علیه و آله به وی می فرمایند: دروغ نگو! آن شخص گفت: همین. پیامبر صلوات الله علیه و آله : فرمودند: همین و بس. مرد رفت و در برابر امری قرار گرفت که گناه بود و چون خواست آن را مرتکب شود گفت اگر پیش پیامبر صلوات الله علیه و آله رفتم و گفت این کار را کردی چه بگویم؟ دروغ بگویم. من که وعده داده ام دروغ نگویم. چند مسئله دیگری نیز رخ داد و او برای این که به پیامبر دروغ نگوید از ارتکاب آن خودداری کرد. این گونه است که رفتار خود را اصلاح کرد.
منبع:مجمع البیان ج 7 و 8 ص 584



لیست کل یادداشت های این وبلاگ